محمدامینمحمدامین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه سن داره

محمدامین دنیای مامان و بابا

برای گل پسرم محمد امین

فسقلی مامان این عکس رو بعد اینکه از بیمارستان برگشتیم خونه و مادرجون تو رو برد حموم بابایی ازت گرفت .با لباس های تازهای که تنت کردی و کلاه نارنجی مثل عروسک ها شدی. محمدامینم ,فرشته کوچولوی من شش روزه بودی که دکتر گفت هنوز زردیت خوب نشده و باید سه روزی رو تو دستگاه باشی تا خوب شی خیلی سخت گذشت این چند روز همش با گریه گذشت خیلی نگرانت بودم ولی بخاطر تو باید تحمل میکردم... اینجا هنوز نافت نیوفتاده ,ده روزه بودی که نافت افتاد.همون روز هم از دستگاه اوردیمت بیرون چون خدا رو شکر خوب شده بودی و همون روز یه عالمه مهمون از مراغه و تبریز برای دیدن تو اومده بودنت و چند نفری هم از دوستامون تو ارومیه که همه بر...
28 بهمن 1392

عکس های مسافرت شمال

شهریور ماه سال 1392 همراه با مادرجون و پدرجون وعموحامد و عمه سمانه اینا رفته بودیم استاراو سرعین واین عکس ها رو وقتی رفته بودیم عنبران ازت گرفتم .مامان جون خیلی بهت خوش گذشت اصلا از اب بیرون نمیومدی . بعد مسافرت هم مریض شدی وروجک من اینم یه عکس خوشگل که با بابایی گرفتی عزیزم امیدوارم این سفر خاطره ی خوبی برات باشه وبهت خوش گذشته باشه ...
28 بهمن 1392

دوست جونام

اینم از دوست جونای خوشگل محمد امین گلم که همشون رو خیلی دوست داره این دخترخاله رضوانه جونم هستش.خیلی دوستش دارم این دخمل کوچولو اسمش آیناز هستش.مثل عروسکه این دخمل های خوشگل دختر داییهام هستن,از چپ به راست:نغمه.انیس.الهه.الینا .خیلی دوستون دارم اینجا تولد ریحانه دختر عمم هستش .سمت چپ من نشسته و الیاس ,داداش ریحانه سمت راست من نشسته.اون دخمل کوچولو اسمش عسل ,دختر عموی بابامه .خیلی دوستتون دارم.     ...
27 بهمن 1392

عاشقانه

  سرسبز ترین بهار تقدیم تو باد                                آواز خوش هزار تقدیم تو باد گویند که لحظه ایست روییدن عشق                          ان لحظه هزار بار تقدیم تو باد ...
25 بهمن 1392

روز به دنیا اومدن قند عسلم محمدامین

  سلام عزیزم,امروز که تصمیم گرفتم برایت از گذشته بنویسم 20 ماهه هستی,20 ماهی که پر بود از خاطرات شیرین من و بابایی وتو. یک روز از روز های زیبای ابان,روز 14آبان سال 1390 فهمیدیم که یه نی نی تو راه داریم. خیلی خوشحال بودیم چون من و بابایی بعد سه سال داشتیم مامان و بابا می شدیم. اونقدر خوشحال بودیم که در پوست خودمون نمی گنجیدیم.همون روز بود که این خبر شیرین رو به همه دادیم. محمدامینم روز ها یکی پس از دیگری همچنان می گذشتند تا اینکه روز 17 دی ماه من وبابایی رفتیم سونوگرافی ودکتر گفت که بچه سالم هستش ,من پرسیدم دختره یا پسره؟دکتر جواب داد پسره ,خیلی خوشحال بودیم عزیزم این روز رو هیچ وقت فراموش نمی کنم اون روز که جنسیت تو ...
21 بهمن 1392

تولدت مبارک

  محمدامینم, روز 8 تیر سال 1392 روزی بود که تو یکسال از زندگی را پشت سر نهادی و قدم در 13 ماهگی گذاشتی امید وارم این روز برایت خوب بوده باشد و روز هایی که در پیش داری برایت بهترین باشد تقدیم به تو                             ...
20 بهمن 1392

آتلیه عکس های جوجویی2

تواین عکس 20 روزه بودم.         من و مامانی این کارتون رو خیلی دوست داریم.     عروسکم عکست خیلی خوشگل افتاده     این روز ها برای فسقلیم خیلی سخت گذشت .اخه پسرم تو این عکس مریض بود.   خوشگلم اصلا یجا نمی موندی تا ازت عکس بگیریم   عروسکم مثل ماه شدی.   قربون خنده هات که اینجوری زیبا می خندی. ...
20 بهمن 1392